You will find it interesting to read something on user-generated media and content created by the traditional media:
"..As if the mainstream media didn’t have enough trouble navigating the uncharted realm of digital innovation, they are losing many of the young, technologically astute employees who could be their guides..." More
Posted by Younes Shokrkhah
نوروز، جشن آغاز سال، امروزه در ايران و کشورهای ديگر «جهان ايرانی» به عنوان مهمترين جشن سال، اهميت خاصی دارد
.
. هرچند که در طول تاريخ ايران، جشنهای مهرگان، سده، آبانگان، يلدا، و جشنها و مراسم ديگر ملی، هميشه با شکوه خاصی جشن گرفته می شدند و حتی در بعضی موارد، اهميت آنها از نوروز نيز بيشتر بوده، اما جشن نوروز تنها نمونه اين جشنهای ملی است که همواره اهميت خود را حفظ کرده و در برابر اقداماتی که برای محدود کردن آن صورت گرفته، هميشه ايستاده است.
خاصيت فرا-مليتی و فرا-دينی نوروز يکی از دلايل اصلی اين استقامت و همگانی بودن آن در بين مردمان مختلف است. نوروز در طول تاريخ، هميشه به عنوان جشنی متحد کننده و بدون وابستگی های نژادی، زبانی، و دينی مطرح بوده و تمام مردمی که به صورتی وابسته به جهان فرهنگی ايرانی بوده اند، آنرا به عنوان جشن آغاز سال خود قبول کرده اند. در اين گفتار به بررسی نوروز در تاريخ ايران و ريشه های آن خواهيم پرداخت.
نوروز در تاريخ
دانش ما از آغاز جشن گرفتن نوروز بسيار محدود است. مدارک نوشتاری در تاريخ ايران، تا قبل از قرن اول بعد از ميلاد ذکری از نوروز نمی کنند. هرچند که بسياری از محققان بر اين عقيده هستند که يکی از دلايل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشيد)، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزی شاهنشاهان هخامنشی بوده، اما نبود هيچگونه نشانه ای از وقوع اين مراسم در دوران هخامنشی، برای بعضی از دانشمندان اين سوال را پيش آورده که آيا نوروز در دوران باستانی به عنوان يک مراسم دولتی جشن گرفته می شده يا نه؟
نخستين برخورد ما با نوروز در مدارک تاريخی به سلطنت ولاش اول اشکانی باز می گردد. ولاش اول را عموما" پايه گذار بسياری از مراسم ايرانی از جمله سده می دانند و نوشته شدن قسمتهايی از اوستا را نيز به دوران او نسبت می دهند. متاسفانه کمبود مدارک کامل ما را از تحقيق لازم در مورد جزئيات برگزاری نوروز در دوران اشکانی محروم می کند.
برعکس، از مراسم نوروز در دوران ساسانی(650-224 پ م) اطلاعات جامعی در دست داريم. کتيبه های ساسانی، پند نامه ها و ديگر قطعه های ادبيات ايرانی ميانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمايندگان ملت، بارعام ترتيب می داد، از بازمانده های مراسم ساسانی است.
مراسم بارعام شاهانه در دوران بعد از اسلام نيز باقی ماند و تمام شاهان ايران، حتی پادشاهانی که از اصل غير ايرانی ميامدند (مانند سلاطين غز و مغول) نيز دربار خود را برای برگزاری رسوم ايرانی و از جمله نوروز آماده می کردند. در دربار خلفای عباسی که از بسياری جهات خود را ادامه شاهنشاهان ساسانی می دانستند، نوروز از مهمترين جشنهای سال بود و بار نوروزی با تمام جلال و شکوه آن انجام می گرفت.
با وجود داشتن مدارک مورد اطمينان در مورد جشن گرفته شدن نوروز در دوران ساسانی، دليلی در دست نداريم که نوروز را جشنی با گذشته بسيار قديميتر از دوران ساسانی فرض نکنيم. بسياری از جشنهای مهم جهان در ابتدا تنها بوسيله مردم عامی برگزار می شدند و جزو برنامه های سلطنتی حساب نمی گشتند. قديمی بودن و دست نخوردن مراسم نوروز می تواند گواهی از اين باشد که اين جشن مدتها قبل از اينکه پادشاهان ساسانی (و شايد اشکانی) آنرا تبديل به جشنی رسمی کنند، وجود داشته و مانند امروز، بوسيله همه مردم ايران جشن گرفته می شده.
ريشه های تاريخی نوروز
اکثر مردم نوروز و جشنهای جنبی آن (چهارشنبه سوری و سيزده بدر) را جشنهايی با گذشته صد در صد ايرانی می دانند. بعضی از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوری، بخاطر اهميت آتش در آن، حتی وابسته به دين زرتشت دانسته شده. از طرفی، شواهد مختلف نشاندهنده اين مطلب هستند که اين جشنها تاريخی فراتر از قوم «ايرانی» (به معنای قوم هندو-اروپايی مهاجری که در حدود سال سه هزار سال قبل به ايران آمدند) دارند و احتمالا" از مراسم قبل از آريايی اين فلات سرچشمه می گيرند و چه بسا اقوام عيلامی، کاسی، گوتی و ديگر اقوام باستانی نيز آنها را جشن می گرفته اند.
منبع اطلاعات ما در مورد باورهای اقوام هندو-ايرانی و بعدا" ايرانی، در درجه اول قديمترين قسمتهای اوستا و در حالت دوم، مقايسه باورهای ديگر مردم هندو-اروپايی (بخصوص هندو-آريايی ها) با باورهای ايرانيان باستان است. ريگ ودا، قديميترين بخش وداهای هندو-آريايی، يکی از بهترين منابع موجود برای پی بردن به اصول اعتقادی و جشنها و مراسم اقوام آريایی (هندو-ايرانی) است. باورهای اقوام ديگر مانند سکاها، نورستانی ها، و مردم ايرانی زبانی که در ماوراالنهر و مناطق شرق کوههای پامير زندگی می کردند نيز می توانند الگوهای ما برای فهميدن باورهای ايرانی های باستان باشند.
در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقيه يسناها که قديميترين بخشهای اين کتاب هستند، هيچگاه صحبتی از نوروز و جشنهای وابسته به آن نشده است. مراسم اوستايی اصولا" نيايشهايی به امشاسپندان مختلف و فره وشی ها هستند. يسناها سرودهايی هستند که برای ستايش ميترا، آناهيتا، ورونا، هوم، و ديگر امشاسپندان نوشته شده اند که در جشنهای وابسته به آنها بايد خوانده شوند (کلمه های «جشن» و «يسنا» از يک ريشه هستند). در نتيجه، دربخشهای قديم اوستا ذکری از جشنهای نوروز، چهارشنبه سوری، سيزده بدر و يا حتی سده نداريم. نخستين نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم «ويديودات» است که در ضمن توضيح زندگی «ييم» (جمشيد)، به دستور برگزاری نوروز نيز اشاره شده (اين روايت را فردوسی نيز ذکر می کند). اما ويديودات از اخيرترين بخشهای اوستاست که به احتمال زياد يا در دوران ساسانی نوشته شده و يا در آن دوران بطور کامل بازنويسی شده و بسياری از باورهای زرتشتی ساسانی در اين کتاب وارد شده.
با نگاه کردن به باورهای مندرج در ريگ ودا نيز اثری از مراسمی مانند جشنهای بالا نمی بينيم. جشن شروع سال در نزد اين اقوام اهميت زيادی نداشته و ذکر خاصی از برگزاری مراسم بخصوصی برای آن نمی کنند. همچنين در باورهای مردم نورستان افغانستان که تا صد سال قبل که به جبر مسلمان شدند، زير نام «کافران» به پرستش خدايان باستانی هندو-ايرانی ادامه می دادند، هيچ اثری از نوروز وجود ندارد، هرچند که جشنهای سنتی نزد اين مردم کاملا" حفظ شده است.
از طرفی، با نگاه کردن به طرز زندگی اقوام هندو-ايرانی و مقايسه آن با اقوام ساکن ايران و بين النهرين، می توانيم به نتايجی در مورد ريشه های تاريخی نوروز و جشنهای ديگر مربوط به آن برسيم. اقوام هندو-ايرانی بطور اعم، از راه دامداری و پرورش اسب زندگی می کردند و زندگی آنها برمبنان کوچ نشينی بنا شده بود. اين طرز زندگی به اين معنی بود که هندو-ايرانی های باستان (مانند سکاهای دوران تاريخی، سرمتها، هيونها، مغولان، و ترکها) به دنبال حيوانات خود برای پيدا کردن چراگاههای سرسبز روان بودند. در دشتهای محل سکونت اين اقوام، فقط دو فصل زمستان و تابستان معنی داشت و به دليل طبيعت نامعمول آن، خط تقسيم و زمان اين دو فصل همواره نامعلوم بود.
اما مردم ساکن فلات ايران، عيلامی ها، کاسی ها، گوتی ها، اورارتو، ميتانی ها، و تا حد بيشتری مردمان ساکن بين النهرين، وابسته به زندگی کشاورزی ساکن بودند. اين بدين معنی بود که ترتيب کاشت، داشت، و برداشت محصولاتی نظير گندم، مشغله اصلی اين مردم محسوب می شد و زمان انجام هرکدام از اين وظايف، اهميت خاصی داشت. می بينيم که نوشتن تقويمهای نجومی که برمبنای آن حصول فصلها را معين می کردند، از دستاوردهای اين مردم است. طغيانهای سالانه رودخانه ها، شروع فصل گرما، زمان برداشت محصول، زمان رها کردن نوبتی زمين ها، همه و همه از مشغوليات زندگی کشاورزی بوده و هستند. به همين دليل، تقسيم سال به دوازده ماه و چهار فصل (که حضورشان در اين منطقه کاملا" حس می شد)، تقسيم ماه به بيست و هشت روز (بر مبنای تقويم قمری) و وضع کردن هفته، همه از تقسيمات مردم سومر و بابل بود که از طرف مردمان همسايه آنها نيز استفاده می شد.
از جشن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان مدارک بسياری در دست داريم. در روز آغاز بهار، پادشاه به سوی معبد مردوک، خدای بابل، می رفت و با در دست گرفتن دستهای اين خدا، حمايت او را از سلطنت خود نشان می داد. بعد از اين مراسم، پادشاه به قصر سلطنتی باز می گشت و دستور بارعام می داد که همه مردم می توانستند به ملاقات پادشاه بيايند. اهميت اين مراسم را در آنجايی می توانيم ببينيم که بعد از تسخير بابل از طرف کورش، پادشاهان پارسی تا زمان خشايارشا نيز هرساله اين مراسم را انجام می دادند. پايان جشنهای بهاری در روز سيزدهم بهار (که اولين بار در افسانه های بابلی به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالی شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشتهای خارج از شهر اعلام می شده (نمونه اين رسم را می توان در داستان حضرت ابراهيم مشاهده کرد).
از سوی ديگر، بسياری از فرهنگهای جهان، از بابل باستان گرفته تا سلتهای اروپايی، مراسمی مانند برافروختن آتش در پايان فصل برداشت دارند. اصولا" روشن کردن آتش بعد از خرمن چينی جزو مراسم بسيار معمول همه جوامع کشاورزی بوده و حتی امروزه نيز در کشورهای اروپايی می توان نظير آن را مشاهده کرد. در ايران نيز امروزه در طی مراسم جشن سده (که جشن رسمی پايان فصل برداشت بوده)، برافروختن آتش مرسوم است. به همين ترتيب، می توان روشن کردن آتش در چهارشنبه سوری را نوعی از همين مراسم دانست.
بطور خلاصه، می شود حدس زد که جشن آغاز بهار و مراسم روشن کردن آتش و خارج شدن از شهر، از آيينهای جوامع کشاورزی مقيم ايران بوده است. اما اقوام ايرانی بعد از مهاجرت به اين کشور و ساکن شدن در آن، به اقتباس اين مراسم پرداختند و با وارد کردن بعضی از عقايد خود (تشبيه حلول بهار به پيروزی راستی بر دروغ)، آنرا تبديل به جشنی کاملا" ايرانی کردند. اين جشن، که شايد از دورانی حتی قبل از زمان هخامنشی بوسيله اين مردم برگزار می شده، تا مدتها جشنی مردمی بوده که توانسته به دليل طبيعت غير دينی و غير سياسی خود، به جشنی عمومی برای همه مردم تبديل شود و کم کم به صورت جشنی درآيد که حتی دستگاه دولتی اشکانی و ساسانی نيز آنرا به عنوان مراسم رسمی خود انتخاب کند.
نوروز امروز
امروزه، نوروز جشن اصلی بسياری از مردم آسيای غربی است. کشورهايی که حتی هيچگاه تحت سلطه سياسی ايران نبوده اند، آنرا به عنوان يکی از جشنهای اصلی خود محسوب می کنند. هرکدام از مليتهای مختلف، مراسم خاص خود را برای جشن گرفتن نوروز دارند، اما همه اين جشن را «نوروز» می نامند و آمدن آن را مقارن با حلول بهار حساب می کنند.
در ايران وافغانستان، نوروز همچنين آغاز سال رسمی کشور است که از ابتدای ماه فروردين محسابه می شود. استفاده از سال خورشيدی از دوران هخامنشيان در ايران معمول بود، هرچند که آغاز گاهشماری چندين بار در دورانهای مختلف تغيير کرده است. در دوران ساسانی به دليل رعايت نکردن اصول کبيسه، در چند مورد نوروز در فصول اشتباه مانند ميانه تابستان جشن گرفته شد. اين مشکل گاهشماری بوسيله ستاره شناس بزرگ، عمر خيام، در قرن ششم هجری حل شد و از آن تاريخ، تقويم «جلالی» به عنوان تقويم خورشيدی کشور انتخاب شد، هرچند که رسمی شدن آن به عنوان تقويم کشور، تا قرن چهاردهم خورشيدی (آغاز همين قرن ما) به طول انجاميد. يکی از مسايل مهم، رعايت کردن کبيسه صد و بيست ساله ايست که بوسيله عمر خيام توصيه شده و در بار آخر در زمان فتحعلی شاه قاجار رعايت شده. عدم رعايت اين کبيسه، باعث بهم خوردن تدريجی تاريخ سال تحويل می شود که شروع زودرس سال 1383، آنرا بصورت محسوسی در آورده است.
نام ماههای تقويم خورشيدی بارها تغيير کرده. در دوران هخامنشی، نامهايی استفاده می شد که بعد از دوران هخامنشی به فراموشی سپرده شد. نام ماهها در دوران ساسانی بر مبنای نشانه های زرتشتی وضع شد که تقويم ماهانه ساسانی که فاقد هفته است و در آن هرروز ماه يک نام دارد، بهترين اثر باقی مانده از آن است. در بيشتر دوران اسلامی، اسامی بابلی/آرامی ماههای مانند «تموز» و «نيسان» مورد استفاده بود، اما با برقراری تقويم جلالی به عنوان تقويم رسمی ايران در اوايل قرن جاری خورشيدی، اسامی ساسانی نيز دوباره برقرار شدند که متاسفانه تلفظ آنها در مواردی تغيير کرد.
نوروزتان پيروز، هرروزتان نوروز!
روابط عمومی ها جزو عناصر سازنده جهان فردا
اکبر نعمت الهی
nematollahiakbar@yahoo.com
درباره روابط عمومی با آنکه یک گوهر بیشتر ندارد از هر که بشنوید نا مکرر است صحبت کردن درباره این فعالیت که امروزه بدرستی هنر نام گرفته است امری سهل و ممتنع است ، آسان از این دیدگاه که همگان کم و بیش با چار چوبهای تعریف شده آن آشنایند و سخت از آن جهت که سخن گفتن درباره این کوشش هدفمند سازمانی که مستقیماً با روح انسانها چه در درون سازمان و چه بیرون از آن سر و کار دارد طبعاً امری خطیر و حساس است . بنظر من جوهره روابط عمومی که در درون مثلث مردم ، مسئولان و رسانه ها قرار گرفته است ارتباط است.
روابط عمومی ها که از یکسو اطلاعات سازمان خود را در اختیار مردم قرار می دهند و از سوی دیگر انتظارات مردم را به مدیران و نظام تصمیم گیری هر سازمان منعکس می کنند و درفرایند این تبادل از محمل رسانه ها استفاده می کنند باید که سیال سازی فرایند اطلاع رسانی را به عنوان اساسی ترین ماموریت خود در نظر بگیرند و برای دستیابی به هدفهای مختلفی که بر اساس راهبردهای سازمانی تعیین کرده اند برنامه ریزی کنند قید برنامه ریزی نشان دهنده این واقعیت است که اگر اطلاعات جریان پیدا نکند و این جریان مبتنی بر یک برنامه ریزی عملی نباشد اگر مخاطبان و نیازهای آنان را بدرستی نشناسد و اگر به موقع عرضه نشود مفید فایده نخواهد بود . چرا جریان اطلاعات اینگونه اهمیت یافته است ؟
چرا اگر قرن بیستم قرن اطلاعات نام گرفته بود هزاره سوم هزاره جریان اطلاعات نام یافته است ؟
چه کسانی جزء عناصر ارتباطی که روابط عمومی ها درکانون آن قرار گرفته اند عهده دار این رسالت کم نظیراند؟
تا کی باید از نا کار آمدی نهاد روابط عمومی صحبت کنیم و نیازهای روز افزون اطلاعاتی مردم را به مثابه هشداری بیداری بخش مرتباً با خود تکرار کنیم؟
اولاً به نظر من و بی آنکه گرفتار غرور کاذب بشویم آن جریان سازنده آغاز شده است ، دست کم امروز در میان ما اعم مسئولانی که از اطلاعات روابط عمومی ها در جهت تصمیم سازی بهره می گیرند و چه آنها که در این نهاد وظایفی بر عهده دارند هیچکس منکر اهمیت هنر روابط عمومی و اثر گذاری کم نظیر آن نیست . همچنین حداقل شیوه های عرفی و کلاسیک کار شناخته شده است اما در کنار این حرکت آغازین نیاز به توسعه فعالیت های خلاقانه و البته مطالعه شده و آسیب شناسی روابط عمومی ها نیز صمیمانه احساس می شود اگر می خواهیم این حرکت همچنان سیر صعودی خود را حفظ کند و مهمتر از آن به سوی هدفهای تعیین شده سیر می کند و مؤثر می افتد باید ارتباطات و اطلاعات در جایگاه نافذ خود قرار گیرد.
اگر امروزه دامنه علوم وسعت بیشتری پیدا کرده به دلیل آن است که بر بستر اطلاعات قرار دارد اگر امروز انتقال اطلاعات با تکنولوژی های موجود در حد یک میلیون صفحه A4 در ثانیه است درکمتر از پنج یا ده سال به ده میلیارد صفحه در ثانیه خواهد رسید اگر می خواهیم چشم اندازهای تحولی را در شرف اتفاق افتادن است درست بشناسیم و با چشم بازتری در این شرایط متحول برنامه ریزی کنیم و نیز یک کار اجرایی را موفقیت آمیز به سامان برسانیم باید به مرکز ثقل جهان توجه کنیم .
اگر زمانی ارشمیدس به دنبال یک نقطه اتکا برای جابه جا کردن جهان می گشت امروز هیچکس تردید ندارد که مرکز ثقل جهان اطلاعات است امروز هر کسی هر تاجری ، هر دولتمردی و هر دولتی که سریعتر و کاملتر به اطلاعات دسترسی داشته باشد می تواند زندگی اش را ، شرکت اش را ، کشورش را و حتی جهان را جابجا کند .
طبعاً در چنین جهانی که در فرایند جابجایی قدرت ، زور و ثروت جای خود را به اطلاعات داده است شفافیت اطلاعاتی و مطلع بودن از همه اموری که در سطح مدیریتی ما تعریف شده است امری اجتناب ناپذیر است .
و اما در این شرایط چگونه می توانیم سطح آگاهیهای خود را ارتقاء ببخشیم ؟
اولاً باید آموزش کافی و مناسب ببینیم .
دوماً خود را برای دریافت اطلاعات روز آمد به فن آوری روز مجهز کنیم .
جامعه اطلاعاتی امروز بخاطر انتقال سریع و در واقع بسیار سریع و چند کانونی طبیعتاً بحران زا هم خواهد بود و بر خلاف جوامع سنتی و حتی صنعتی به آسانی و با توسل به روشهای کهنه و کند دیروزی و با ابزار از رده خارج شده و زمان تلف کن نمی توان به پرسش های ساکنان جامعه نرم افزاری امروز پاسخ گفت .
ما در مقابل این مردم با این ویژگیها و با این حد انتظار ها پاسخگو باشیم این وظیفه ای است که چه بخواهیم و چه نخواهیم بر گردن همه ماست و البته آنکس که نمی خواهد پاسخ بگوید نمی تواند هم در این چرخ پایداری کند .
حال باید برای انجام این وظیفه قطعی خود را متقاعد کنیم ، البته آموزش دهیم ، مجهز سازیم و از لاک عادت به روشهای پوسیده بیرون بیاییم و راه کارهای تازه را که می تواند توانیهای ما را هزار چندان کند تجربه کنیم و در یک کلام باید پوست اندازی کنیم.
در این راه میتوانیم توصیه های زیادی داشته باشیم اما حیفم می آید این لحظه هایی را که با همان سرعتی که گفتیم در حال گذر است برای ذکر جزئیات تلف کنیم و در یک کلام بگوییم نگاه خود را به روابط عمومی تازه کنید این یک شغل نیست که با آمکوزش های کلاسیک و روشهای تکراری بتوانید سالهای خدمت را پشت سر بگذارید . اگر روزی چیزی تازه ای نیاموختید و اگر روزی زوش نوی در جهت انتشار اطلاعات درست و تعالی بخش بکار نبرید آن روز جزو عناصر سازنده جهان فردا نخواههید بود.
این توفیق و شانس بزرگی است که شما را در مرکز یک جریان بالقوه سازنده و پردازنده قرار داده است . باید دریافت درستی از تصویر جهان فردا که عصر نرم افزاری و فرهنگی است داشته باشیم و نباید خودمان را در چنین دنیایی ، محدود عصر صنعتی کنیم .
بعنوان یک یادآوری لازم می دانم که اشاره کنم مشخصات جهان امروز و فردا بطور انحصاری در اختیار گروههای خاص نیست همان جوهره اطلاعاتی که به آن اشاره کردم انبوهی از یافته های تازه را در اختیار همه علاقه مندان قرار می دهد و لذا آنهایی هم که می خواهند دنیای اطراف ما را کدرتر از شرایط واقعی نشان دهند از ابزارهای روز استفاده می کنند . ابهام می آفرینند عوامل عدم تفاهم را تشدید می کنند و فاصله ها را پر نشدنی تصویر می کنند .
اگر ما ، من و شما که شانس ایفای رسالت در روابط عمومی را یافته به این ابزارها دسترسی نداشته باشیم و یا از دانش استفاده از آنها برخوردار نباشیم قادر نخواهیم بود علل عدم تفاهم را شناسایی کنیم ، تجربه و تحلیل کنیم ، راه حل ها را پیدا کنیم و ابهام را بزداییم و این یعنی مرگ روابط عمومی ها.
ترجیح می دهم نوشته ام را با شادکامی اعتقاد همه مان به رسالت و توانمان برای خدمت اطلاعاتی به مردم به پایان ببرم .
مایلم تذکر دهم که روابط عمومی پس از گذار از مراحل تشریفات صرف و تبلیغات صریح و شرایطی انفعالی ، امروز با قرار گرفتن در مرحله ایفای نقش مشاوره ای اطلاع رسانی در انتظار افکار مبتکرانه و خلاقانه شماهاست به یاد داشته باشیم که معمولاً تبلیغات در کوتاه مدت پیروز است اما کار روابط عمومی یک کار بلند مدت است کاری باید با مطالعه ، برنامه ریزی و عاشقانه صورت گیرد و همانند هر پژوهش علمی ، همیشه هر بار همه ابعاد آن تجزیه و تحلیل و آسیب شناسی شود تا حرکت بعدی کم خطا تر و مؤثر تر اتفاق بیافتد . ارزیابی علمی امری است که از احتمال بروز خطاهای مشابه و مکرر می کاهد و زمان را به نفع تحقق هدفهای سازمانی ما در اختیار ما قرار می دهد.
و سرانجام آنکه در نگاهی دوباره به مثلث روابط عمومی ها ، مواظب باشیم که مسئولان در غیبت افکار عمومی خود شیفته نشوند ، رسانه ها به جای محملی برای تبادل اطلاعات به اهرمهای فشار تبدیل نگردند ، مردم که در واقع باید آزادانه نظر بدهند و آگاهانه هدایت کنند پشت در نمایند و گوهر اطلاع ناب اصیل به تبلیغات فرموده تغییر شکل ندهد.
این هر سه ضلع و این هسته گوهری همه باید همان باشند که هستند.
احمد يحيايي ايله اي
خلاصه مقاله
شايد يكي از اولين، متداول ترين و پرمعناترين عنواني كه بر روابط عمومي نهاده اند مردمداري باشد در حالي كه
واژه تبليغات معنا و مفهومي مثبت در نزد مردم ندارد. با همين تصور و براي روشن شده موضوع اين مقاله مرزها و تفاوت هاي مفهومي روابط عمومي و تبليغات را بحث مي كند
اولين بحث مناسبات يا حالات و ارتباطات بين «روابط عمومي و تبليغات» است و تلاش مي شود تا اشكال ارتباط يا به مفهومي ديگر وجوه افتراق يا اشتراك دو موضوع بررسي شود:
1) هر كدام ماهيتي مستقل دارند.
2) هر دو يكي است.
3) مستقل اما داراي وجوه مشترك هستند.
4) تبليغات جزيي از روابط عمومي است.
5) روابط عمومي جزيي از تبليغات است.
دومين بحث شكل برقراري ارتباطات در روابط عمومي و تبليغات است.
- شكل برقراري ارتباطات در روابط عمومي افقي است (رو در رو و مستقيم).
- و شكل برقراري ارتباطات در تبليغات عمودي است. (غير مستقيم و رسانه اي).
بحث اصلي مقاله مرزهاي روابط عمومي و تبليغات است:
1) هدف روابط عمومي ايجاد ارتباط براي كسب تفاهم است. اما تبليغات به دنبال ترغيب و اقناع است در حالي كه روابط عمومي براي رسيدن به تفاهم نياز به مشاركت دارد.
2) تبليغ توليد محور است اما روابط عمومي مخاطب محور.
براي تاكيد بر اين مفهوم مرحوم دكتر نطقي پدر روابط عمومي ايران مي گويد: " اگر قرار شد روابط عمومي از سازمان يا مردم يكي را انتخاب كند روابط عمومي بايستي طرف مردم را بگيرد"...
3) روابط عمومي سياستگذاري بلند مدت است چون به دنبال ايجاد، حفظ و تداوم ارتباط و بالطبع آن تفاهم است است اما تبليغات به دنبال اهدافي انتفاعي، فوري و مستقيم است.
4) ارتباط يكسويه و فهم يكسويه هدف تبليغات است. در حالي كه روابط عمومي مي گويد: هميشه حق با مشتري است حتي اگر حق با او نباشد.
5) يكي از دانشمندان به نام (جرج ارول) مي گويد: "تبليغات تماماً دروغ است حتي زماني كه حقيقت گفته شود".
زيرا هدف تبليغ مطلوب جلوه دادن محصول است براي همين درصدد بزرگنمايي ، برجسته سازي، فريب و غلو برمي آيد.
در تكميل اين باور مك لوهان مي گويد: تبليغات نوعي شستشوي مغزي است
6) پاسخگويي ويژگي بارز روابط عمومي است و مدرم در مقابل روابط عمومي پرسشگر هستند و روابط عمومي در مقابل مردم ، پاسخگو.
اما تبليغ در جستجوي اطاعت بي چون و چرا ي مخاطبان است و براي همين منظور است كه مبلغ از نظريات گلوله جادويي و تزريقي استفاده مي كند
7) تبليغ وظيفه همزباني و روابط عمومي به دنبال همدلي است (زمان بيشتر) و همدلي از همزباني خوشتر است.
نهايتاً اينكه با نگرشي مثبت تبليغ از ريشه بلوغ و ابلاغ است لذا بايستي پديده اي كامل شود سپس تبليغ آن انجام گيرد اگر غير از اين باشد تبليغت به ايجاد فرهنگ مصرف و مصرف زدگي مي انجامد.
تبليغات براي اينكه دو سويه شود بايستي به تحقيقات روي بياورد
و با همه اين تفاوت ها ، هرچند تبليغات به دنبال ايجاد وابستگي و روابط عمومي به دنبال ايجاد همبستگي است
اما روابط عمومي و تبليغات كارهايي پيوسته هستندحتي وقتي آن دو را منفك بدانيم
احمد يحيايي ايله اي
ارتباطات غير كلامي عبارتست از كليه پيام هايي كه افراد علاوه بر خود كلام ، آنها را نيز مبادله ميكنند . طرز قرار گرفتن ، راه رفتن ، ايستادن ،حركات ، چهره و چشم ها ، لحن صدا ، طرزلباس پوشيدن و ... جملگي نشانه هاي ارتباطات غير كلامي هستند .
بنابراين توجه به كليه موارد فوق مي تواند در نحوه ارتباط با مشتري و جذب وي موثر واقع شود . مشتري در بدو ورود به محل كار شما با ديدن نشانه هاي غير كلامي در مورد شخصيت شما قضاوت ميكند . لذا بايد تلاش نماييم تا شخصيت مثبتي در ذهن مشتري از خود به جا بگذاريم تا در موردشما قضاوت خوبي داشته باشد . اصولا در مراودات اجتماعي بيشتر بر نشانه هاي غير كلامي اعتماد مي كنند تا بر نشانه هاي كلامي پـــس نشانه هاي غير كلامي را تقويت كنيد . نخستين برخورد و نخستين تاثيري كه برمردم مي گذاريد بسيار اهميت دارد . بد نيست بدانيد كه كلام 7درصد ، لحن و طنين 38درصد و حركات ( كه ارتباطات غيركلامي در آن دخيل هستند )55درصد اطلاعات را منتقل مي كنند .
بسياري بر اين باورند كه همواره ارتباطات غير كلامي بر ارتباطات كلامي از نظر صحيح بودن ارجحيت دارد . چرا كه علامات غير كلامي از درون انسان نشات گرفته و اغلب نمي توان آنها را كنترل كرد و اكثر انسانها از مهار كردن هيجانات خود عاجزاند ، ناكامي را نمي توانند ناديده بگيرند و نشان ندهند و شعف را دير يا زود با حركات خود به ديگري انتقال مي دهند .
كانالهاي غيركلامي (2) را مي توان بهانواع مختلف تقسيم كرد.هشت نوع از اين كانالها عبارتند از:
1) زبان بدن«حركتگفتاري»2) صداهايآوايي«شبهصوتي» 3) فضا «مجاورت» 4)زمان« زماني» 5) شامه « بو» 6) زيباييشناسي «موزيك و رنگ» 7) مشخصات فيزيكي «شكل بدن ، اندازه و رنگ پوست و..»8) مصنوعات «لباسلوازمآرايشي،عينكها،جواهرات».
بطور كلي موارد زير در ارتباط غير كلامي اهميت خاصي دارند:
لباس و پوشش ظاهري
لباس, احتمالا ماو شخصيت ما را شكل نمي دهد اما لباس و وضع ظاهر ، اغلب پايه اي براي قضاوت اوليه در مورد افراد است و تاثير شگرفي بر قضاوتهاي ديگران نسبت به ما دارد . بنابراين بهتر است در هنگام مواجه و روبرو شدن با مردم به بهترين وضع ظاهري مواجه شد.
اصولا تميزي و آراستگي ظاهر به ويژه در لباس هاي شما نشانگر شخصيت و ارزشي است كه شما به خود و حتي به ديگران قائل هستيد . بنابراين در هنگام انجام وظيفه پوشيدن لباسي كه نشانگر شغل شما باشداز يك طرف و تميزي و آراستگي آن از طرف ديگر موجب موفقيت شما در كار و ارتباط صميمانه شما با ديگران خواهد بود .
چهره و چشم ها
چهره به مراتب از رمزها و رسانه هاي كلامي راستگوتر است و در ميان رسانه هاي غير كلامي تماس چشمي مي تواند كمترين دروغ را بگويد . برخي مطالعات و تحقيقات كه بر روي ارتباطات غيركلامي انجام شده فقط روي حركات چشم ها و چهره متمركز شده اند . چشم ها از ميان كليه وجوه ظاهري ما،آشكار سازترند . چشم ها حتي گاهي بدون اينكه خود بخواهيم ، ارتباط برقرار مي كنند .مثلا وقتي كه مردمك هاي چشم هاي ما گشاد مي شوند صميمي تر، جذابتر و گرمتر به نظر مي رسيم.
اشارت و حركات دست ها
در زندگي روزمره شايد بارها به اين نتيجه رسيده ايم كه بسياري از آدم ها با دست هاي خود سخن مي گويند . به اين معني كه آنان با حركات مختلف دست پيام هاي گوناگوني را به مخاطبان خود القا كرده و با آنان ارتباط موثري از اين طريق برقرار مي كنند.دانش آموزي كه سعي در بيان آموختهاي خود به معلمش دارد .معلمي كه مفاهيم نهفته در ذهن خود را با خلوص براي دانش آموزان خود تشريح مي كند روانكاوي كه با حركت دادن انگشتان خود به صورت منظم بر روي ميز به سخنان بيمار گوش مي دهد و ... مي توان گفت كمتر كسي است كه از آن بهره مند نگردد .
لحن كلام
همانطور كه هر فرهنگ نسبت به فرهنگ هاي ديگر از بسياري جهات متفاوت است از نظر ارتباطي نيز تفاوت هايي مشهود است.
مردمان كوهستان ها و دشت هاي فراخ به نسبت شهرنشينان از بلندي بيشتري در سخنگويي و محاوره استفاده مي كنند . حرفه نيز در بلندي صدا موثر است كارگران و كاركنان سازمان هاي صنعتي كه با سر و صداي بيشتري سرو كار دارند از كارمندان اداري كه در دفاتر تميز و بي سر و صدا كار مي كنند بلندتر صحبت مي كنند . معماران عمدتاً نسبت به ديگر حرفه ها مثل پزشكان يا كارمندان دفتري و حسابداران از بلندي صداي بيشتري در محاوره با ديگران استفاده مي كنند .
هر اندازه سر و صدا و عوامل اختلال زا بيشتر وجود داشته باشد بلندي صدا بيشتر مي شود.
فردي كه بسيار بلند سخن مي گويد اغلب موجب رنجش ديگران مي شود . روانشناسان و متخصصان ارتباطات معتقدند : افرادي كه داراي ويژگي شخصيتي تهاجمي هستند با بلنداي صداي بيشتري نسبت به كسي كه در نقطه مقابل است و در ويژگي شخصيتي خجالتي قرار گرفته است سخن مي گويد.
كيفيت صدا نيز بايد مطلوب و خوش طنين باشد . لذا ناخوشي هاي مربوط به بيني ، بيني گرفتگي، گرفتگي صدا ، خشونت صدا و نفس زني(دشواريهاي تنفسي) موجب اختلال در ارتباط و ناراحتي مشتريان خواهد شد.
*******
احمد يحيايي ايله اي
_____________
ارتباطات انسان با انسان بطور كلي بر دو نوع است : الف : ارتباطات كلامي ب : ارتباطات غير كلامي
الف : ارتباطات كلامي
مجموع روابطي را كه از طريق گفتن و گفتگو حاصل مي شود ارتباط كلامي مي گويند . براي اينكه در شغل خود موفق شويم بايد از كلمات با دقت استفاده كنيم . هر كلمه اي احساسات ، عواطف خاص و عملكرد متفاوتي را در افراد برمي انگيزد . اگر كلمات در جا و مكان مناسب خود بكار برده شوند به سرعت برق بر جسم و روح افراد تاثير مي گذارند .
بنابراين شايسته است در هنگام مواجهه با مشتري از بكارگيري كلمات منفي همچون : نمي توانم ، غيرممكن است ، امكان ندارد، هرگز و ... پرهيز شود. شما بايد از نيروي كلمات و تاثيري كه در ديگران دارند آگاهي داشته باشيد .
كلمات ، در پيامي كه به ديگري منتقل مي كنيد تاثير فراواني دارند . بنابراين از بكار گرفتن كلمات برحسب عادت و بدون انديشه خودداري كنيد .
فراموش نكنيد كه فرمان دادن يكي از برخورد هاي محكوم به شكست است . براي اين كه سخنان شما نافذ و موثر واقع شود بايد نظريات خود را با كلمات مناسب و در چار چوب مشخص مطرح كنيد . كلمات مي توانند تاثير مثبت داشته باشند و يا با ايجاد حالت تدافعي گفت و گو را به بحث و جدل بكشانند .
پس چارچوب پيام خود را با دقت مشخص كنيد و سپس با صراحت و بدون پيشداوري حقايق را با لحن و كلامي غير مغرضانه شرح دهيد .
بيان الفاظي دلپذير و موزون موجب مي شود كه شخص مقابل با متانت گوش فرا مي دهد ، حقايق را جمع بندي كند و به فكر حل مساله باشد . اما عبارات مغرضانه و كينه جويانه اغلب خشم فرد ديگر رابرمي انگيزد و او را به جبهه گيري دعوت مي كند و در نهايت روابط ، را به دشمني و تعارض و نبرد مي كشاند .
يك كلمه بايد دقيقا مفهوم مورد نظر ما را در بر داشته باشد ، نه كمتر و نه بيشتر . به طور كلي كلماتي را انتخاب كنيد كه در الگوي زير بگنجد . (( صريح ، كوتاه ، دقيق ، مودبانه ، صــحيح و پر محتوا ))
كلمات بايد روشن و صريح باشند ، يعني بتوانند به درستي درونيات شما را به ديگران منتقل كنند .
مطلب را مختصر و مفيد بيان كنيد تا مخاطبين شوق شنيدن را از دست ندهند . تحقيقات نشان مي دهد كه آدمي تنها قادر است بين 5 تا 9 نكته را در آن واحد به ذهن بسپارد . پيام خود را تا آنجا كه مي توانيد كامل بيان كنيد .
براي درك ارتباط كلامي با مهارتهاي چهارگانه ارتباط كلامي (5) آشنا مي شويم .
«شنيدن و گفتن، خواندن و نوشتن» مهارتهاي چهارگانه ارتباط كلامي هستند كه آدميان به طور طبيعي به ترتيب زير آنها را آغاز ميكنند :
مهــارت و سـن شـروع
- گفتن / 2 سالگي
- شنيدن / 4 سالگي
- خواندن / 6 سالگي
- نوشتن / 8 سالگي
ما از زماني كه متولد ميشويم ميشنويم اما شنيدن بعنوان مهارت از زماني آغاز ميشود كه فرد تصميم ميگيرد و با اراده انجام ميدهد در اين زمينه بيشتر توضيح داده مي شود.
1-گفتن
سخن گفتن فن يا هنري است كه آدمي به وسيله آن بر ديگران تأثير ميگذارد. ديگران را ترغيب و اقناع ميكند و همواره در مراودات اجتماعي كاربرد دارد.
در اولين لحظه برقراري ارتباط شما با سلام و يا احوال پرسي قدرت بيان خود را نشان ميدهيد. اينكه چقدر با صلابت سلام كنيد يا از روي ترس يا ناراحتي و يا چيز ديگري، وضعيت روحي شما را نشان ميدهد.
گفتن در بين مهارتهاي چهارگانه بيشترين كاربرد را دارد و براي برقراري ارتباط مهم تلقي ميشود. لذا بايستي در هنگام سخن گفتن و يا سخنراني نكاتي را رعايت كنيم.
1. خوب گوش كردن ما را براي بهتر گفتن آماده ميكند.
2. مطالعه كردن به ما فرصت ميدهد تا حرفي براي گفتن داشته باشيم.
3. درباره آنچه اطلاعات نداريم اظهار نظر و صحبت نكنيم.
4. از به كار بردن كلماتي كه معناي آن را نميدانيم خودداري كنيم.
5. به جز آغاز ارتباط سعي كنيد اگر از شما پرسش نشد درباره خودتان سخن نگوييد.
6. هنگام گفتگو به ديگران نيز فرصت گفتن بدهيد.
7. درباره آنچه علاقمند هستيد و اطلاعات داريد صحبت كنيد.
8. سعي كنيد از نظرات بزرگان هنگام سخن گفتن نقل قول كنيد.
9. در سخن گفتن از ديگران تقليد نكنيد.
2- شنيدن
سرچشمه بسياري از مشكلات روزمره، عدم توجه به سخنان ديگران است. چرا كه بسياري اوقات بدون اينكه بدانيم ديگري درباره چه چيزي سخن خواهد گفت فكر ميكنيم همه چيز را ميدانيم.
انديشمندان بزرگ بر اين باورند كه (دو بايد شنيد و يكي بايد گفت) از طرفي كساني كه خودشان را علم كل ميدانند، اهميت و ارزشي براي شنيدن قائل نيستند. در حاليكه «شنيدن، بهرهمندي از دانايي تمامي افرادي است كه با آنان زندگي ميكنيم».
1. حال چگونه از اين مهارت بهتر و بيشتر بهرهمند شويم :
2. بپذيريم كه ديگران حق حرف زدن و حرفي براي گفتن دارند.
3. از قطع كردن حرف ديگران خودداري كنيم.
4. همواره سعي كنيد فقط به حرف يك گوينده گوش فرا دهيد.
5. شنونده فعالي باشيد يعني آنچه را كه گوينده درست ميگويد تأييد نماييد.
6. اگر ابهامي درباره سخنان گوينده داريد سئوال كنيد.
7. براي كودكان و نوجوانان خيلي مهم است كه والدين آنان به سخنانشان گوش دهند.
8. گوش دادن يعني اينكه براي ديگران و حرف آنان احترام قائل هستيد.
3-خواندن
خواندن سومين مهارت ارتباطي است كه به طور طبيعي آدميان از 6 سالگي آن را شروع ميكنند، توانايي خواندن امتيازي است كه انسانها را به دو دسته باسواد و بيسواد تقسيم مينمايد و مهارتي است كه اين فرصت را ايجاد ميكند تا ما بتوانيم از انديشههاي انسانهاي بزرگ كه عمدتا" مكتوب است، بهرهمند شويم.
واقعيت اين است كه ما چيزي درباره روش صحيح خواندن و مطالعه نميدانيم و متأسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چيزي راجع به چگونه درس خواندن به ما نياموختهاند. با اين حال نكات مهمي است كه به ما كمك ميكند تا با درست خواندن به سوي يكي از اساسيترين نمادهاي خودشكوفايي يعني نوشتن حركت كنيم.
هر كس هر مطلب يا هر موضوعي را وقتي براي دومين بار ميخواند بهتر و عميقتر درك ميكند. بنابراين تكرار در مطالعه ابزاري مهم در يادگيري است.
براي مطالعه فعال، نوشتن نكات مهم در حين خواندن ضروري است. خواندن بدون يادداشت برداري علت مهم فراموشي است.
خواندن با خط كشيدن زير نكات مهم، حاشيه نوشتن، خلاصهنويسي و يادآوري دوام مييابد. حتما" بايد در حال مطالعه خلاصه برداري كنيد.
پيش از مطالعه از صرف غذاهاي چرب و سنگين خودداري كنيد.
حداكثر زماني كه افراد ميتوانند فكر خود را براي مطالعه روي موضوعي متمركز كنند 30 دقيقه است پس ازمطالعه 10 دقيقه استراحت كنيد.
پژوهشگران ثابت كردهاند اگر 30 درصد وقت خود را به خواندن و 70 درصد ديگر را به يادآوري اختصاص دهيد بسيار مفيدتر از آن است كه تمام وقت خود را به خواندن بگذرانيد. بهتر است پس از مطالعه، مطالب را به زبان خودتان بازگو نماييد.
خواننده بايد آنچه را ميخواند بفهمد
4- نوشتن
زبان و خط عمدهترين شيوههاي ارتباط كلامي است و انسانها براي بيان احساسات بيشتر از زبان و براي ابراز افكار عمدتا" از خط ياري ميطلبند. توسعه علمي جهان نيز مديون اختراع چاپ است كه به تكثير و توسعه افكارو نوشتههاي آدميان انجاميده است.
اگرچه خوب نوشتن كار دشواري است و نوشتن سخت ترين مهارت ارتباطي است اما چگونه بهتر بنويسيم:
1. مدت كوتاهي قبل از آغاز نوشتن، درباره موضوع فكر كنيد.
2. نوشته كوتاه حداقل با بيش از 3 بخش «مقدمه، متن و نتيجه» تشكيل شود.
3. نوشته بلند حداقل بايستي داراي پنج بخش «تيتر، مقدمه، متن، نتيجه و منابع» باشد.
4. براي خوب نوشتن به طور گسترده مطالعه كنيد.
5. غلط انشايي و يا املايي در نوشته تأثير شگرف بر خواننده دارد.
6. از نوشتن كلماتي كه معناي آن را نميدانيد، خودداري كنيد.
7. دقت كنيد نوشتهها از گفتهها تأثير جديتر و ماندگارتري بر ديگران ميگذارد.
8. هميشه بايستي متن نوشته پس از اتمام نوشتن و قبل از ارسال به گيرنده يك بار خوانده شود.
در عصري كه هر لحظه اش در گرو تغييرات شگفت انگيز است ، ارتباطات حرف اول را مي زند . تحقيقات نشان مي دهد كه حدود 75درصد از اوقات روزانه ما به نحوي در تماس و ارتباط با ديگران مي گذرد . به همين دليل كيفيت زندگي هر كس بستگي به كيفيت ارتباطات او با ديگران دارد . براي مثال : همه ما در محيط كار فرصتهاي يكساني داريم اما تنهاكساني مسير پيشرفت و ترقي را به سرعت مي پيمايند و احترام ، اعتبار و مقام براي خويش كسب مي كنند كه قدرت بيان داشته باشند ، خود را بدرستي مطرح كنند و در شرايط مختلف و با افراد مختلف ، ارتباطي مناسب و مؤثر برقرار كنند .
ارتباطات مجموعه اي از مهارتهاست . اما مهمترين آنها درك نقطه نظرهاي طرف مقابل و تفهيم نقطه نظر هاي خويش است . زبان تنها وسيله ارتباطي نيست و كاملترين آن هم نيست چرا كه پيامهاي انساني ، بخصوص آنهايي كه از احساسات و هيجانات و عواطف مايه مي گيرند ، چنان پيچيده اند كه هيچ كلامي گوياي آن نيست ، به همين دليل گاه يك نگاه ، لحن صدا يا يك حركت حاوي پيامي است كه از نهفته ترين درونيات فرد سرچشمه مي گيرد .
مهارت در ايجاد رابطه مناسب با ديگران بر توانايي ها و اعتماد به نفس ما مي افزايد ، استعداد و دست آورد هايمان را مي نماياند و احترام و قدرداني ديگران را جلب مي كند. هر چه بهتر با ديگران رابطه برقرار كنيم. مسئوليت ها را بهتر به مرحله اجراء مي گذاريم و در نتيجه در حرفه خود موفق تر بوده و درآمد بيشتري را به خود اختصاص مي دهيم .
ما بر آنيم تا توانايي برقراري ارتباط اثربخش و همچنين توانايي رسيدن به تفاهم با ديگران را بياموزيم .
وقتي سخن از ارتباطات به ميان مي آيد معمولا صحبت كردن با يكديگر در ذهن انسان تداعي مي شود .
اما ارتباطات چيزي بيش از صحبت كردن است . وقتي شما در كلاس درس به پرسش پاسخ ميدهيد وقتي تشويق مي شويد ، وقتي در مورد عقايد و افكار ديگران بحث مي كنيد، با كسي دست ميدهيد، در يك مصاحبه استخدامي شركت مي كنيد ، در يك جلسه گروهي شركت مي كنيد ، لباسي را انتخاب مي كنيد و يا به خريد يك خودرو اقدام مي كنيد در واقع شما ارتباط برقرار كرده ايد . به طور كلي دوستي ها ي پايدار و موفق ، روابط خانوادگي گرم و موفقيت هاي تحصيلي و شغلي به مهارتهاي ارتباطي شما بستگي دارد.
در مجموع درك و توانايي بكارگيري ارتباطات ، از مهمترين مهارتهايي است كه افراد بايد بياموزند . زيرا ارتباط مناسب در موفقيت افراد در محل كار و اجتماع ، بسيار مؤثر است . توان برقراري ارتباط مؤثر ، غالبا ميزان شايستگي و احتمال موفقيت فرد را تعيين مي كند.
بنابراين از آنجايي كه دائما با مردم در ارتباط مي باشيم بايد از روابط اجتماعي قوي برخوردار باشيم و توانايي برقراري ارتباط با مردم را داشته باشيم ، از انعطاف پذيري بسيار بالايي برخوردار باشيم چرا كه با افراد گوناگون با آداب و رسوم متفاوت در ارتباط مي باشيم .
بطور خلاصه ارتباط عبارتست از عملي كه طي آن يك يا چند نفر به تبادل خبر ، اطلاع ، نقطه نظرها ، گرايش ها و تجربه خود مي پردازند . توانايي برقراري ارتباط مناسب ، قدرت شما را در تبادل نظرات افزايش مي دهد . شما در شغل و حرفه خود به موفقيتهاي بيشتري دست پيدا مي كنيد. همچنين جذب مشتري به مهارتهاي ارتباطي شما بستگي دارد . بنابراين زيربنا و شالوده موفقيت شما در امر رضايتمندي و جذب مشتري برقراري ارتباط مناسب است و اين اهميت ارتباطات و ارزش آنرا مي رساند .
_________________________________________________
ارتباطات انسانی عنوان بخش جدید این سایت است که به پیشنهاد دوست خوبمان آقای یحیایی ایجاد شده است و از این به بعد در این منو مطالب تخصصی مرتبط با ارتباطات انسانی را مطالعه خواهید کرد