« ديپلماسي رسانه اي | صفحه اصلی | معرفی کتاب جنگ نرم 2- ویژه جنگ رسانه ای »
صفحه اول » بانک مقالاتامپرياليسم فرهنگي در اينترنت
نام استاد : آقاي دكتر آشنا
دانشجو : نادر جعفري
درس:ارتباطات بين المللي معاصر
امپرياليسم فرهنگي در اينترنت
Cultural Imperialism on the internet
نويسنده : سئونگ چئول, كيم
كانديداي Ph.d ، دپارتمان ارتباطات از راه دور - دانشگاه ايالتي ميشيگان
چكيده: هدف اين مقاله, مرور موضوع امپرياليسم فرهنگي از ديدگاه توسعه اينترنت با مطالعة موردي چند نمونه است. در تلاش براي توضيح مشكلات جريان نابرابر رسانههاي جهاني از جمله اينترنت, بحث از امپرياليسم فرهنگي, كاملاً مفيد به نظر ميرسد. گرچه, بخاطر تفاوتهاي ساختاري بين اينترنت و اشكال سنتي رسانههاي جمعي, تمركز بحث در مورد اينترنت ممكن است مناسب نباشد. علاوه بر اين, ممكن است اينطور گفته شود كه بحث امپرياليسم فرهنگي محدوديتهايي را در مورد پژوهش دربارة اينترنت و نيز ساير رسانههاي الكترونيكي جديد, به همراه دارد.
·مقدمه :
- اينترنت, يكي از فناوريهاي نوين ارتباطي است كه خيلي سريع, مورد پذيرش و كاربرد قرار گرفته است. اينترنت هماكنون بيش از 30 ميليون نفر را در سراسر جهان گرد هم آورده كه روزانه حدود 150 هزار نفر يا ثانيهاي حدود 2 نفر نيز به آن افزوده ميشوند. در سال 2000, 250 ميليون نفر به اينترنت دسترسي خواهند داشت.(كيلن و همكاران, 1996)[1]
- اينترنت تقريباً جهان را احاطه كرده و جايگيري مجازي آن در فضاي سايبر (cyberspace) و وابستگي آن به اطلاعات در مقايسه با جغرافياي فيزيكي, با كاربران آن با افكار و علائق خود،وراي هر مرزي و همة مرزها. در اين مرز الكترونيك جديد, جوانة دهكدة جهاني (burgeoning global village) در حال پديدار شدن است.
- يكي از ديدگاههاي مناسب تئوريك براي مطالعه اثرات رسانههاي مدرن الكترونيكي, بحث امپرياليسم فرهنگي است. اشخاص و دولتهايي از سراسر جهان, نگراني خود را از نفوذ محصولات فرهنگي غربي روي فرهنگهاي ملي و بومي بيان داشتهاند (هرشلاگ, 1996). از اينرو اصطلاح, «امپرياليسم فرهنگي» به عنوان يك نگراني, به محور عمدهاي در پژوهشهاي مرتبط اقتصادي, حقوقي و قضايي تبديل شده است.
مباحثة امپرياليسم فرهنگي
-پژوهشگراني چون شيلر (1981) و هملينك (1990) معتقدند كه عليرغم ظهور جامعة اطلاعاتي فعلي, اطلاعات و فناوري آن هنوز در دست نخبگان اقتصادي باقي مانده و اين انتقاد, عمدتاً در نظرية مركز پيراموني (core and periphery theory) بيان شده كه معتقد است عدم تعادل جهاني موجود بين «مركز» (كشورهاي ثروتمند و صنعتي جهان اول) و «پيرامون» (كشورهاي فقير و حاشيهاي جهان سوم) در هر دو جريان توليدات رسانهاي و اطلاعات وجود دارد.
بمنظور تفسير و تشريح پديدة جهانيسازي و هجوم امپرياليسم فرهنگي, لازم است كه ابعاد ويژة آن ترسيم شده و برخي از مفروضات بنيادين آن و زمينههاي انتقاد در بحث امپرياليسم فرهنگي, - بر حسب قدرت رسانهها, نقش آن در جامعه و توجه به مخاطبانش- در نظر آيد.
-امپرياليسم فرهنگي از لحاظ قدرت رسانه, ديدگاهي تقريباً مطلقگرا از رسانه را ارائه ميدهد. اين ديدگاه مؤثر بر تفسير فرهنگي , يك مدل (نظريه) تسلط و مبتني بر انتقال است كه به نظر ميرسد از توجيه مناسبي در مقابل نظرية تكثرگراي رسانهاي برخوردار نباشد. (سيمز, 1995).
-آنچه مسلم است اينكه از لحاظ ابعاد قطعي مساله نظير تركيب مالكيت, توليد برنامهريزي شده و محتواي شكليافته، اين ديدگاه كاربردي در فناروي رسانهاي, مخاطبان و تأثيرات آن ندارد. وقتي كه در يك برآورد كمي تئوري اطلاعات, جريان يكطرفه برحسب جريانهاي اطلاعرساني, ممكن است آشكار و مشخص باشد, فناروي رسانهاي و اقتصادها, درهم پيچيدهتر ميشوند و اين ظاهراً جريان يكطرفه را به يك جريان دو طرفه تبديل مينمايد بطوري كه چيزي كه خارجيها ميفروشند بر آنچه كه آمريكاييها در خانه ميبينند, تأثير ميگذارد. (مك كوايل, 1994)
-امپرياليسم فرهنگي همچنين يك فرض معين راجع به نقش رسانه و دخالت و نفوذ آن در جامعه را بنا مينهد. آنچه پديد ميآيد منظري از رسانه و فناوري است كه به شدت تعيين شده و معين است و نقش و اهميت ابعاد فرهنگي اين بحث را بيارزش و كمرنگ مينمايد. (فرگوسن, 1992).
پرسش: بحث امپرياليسم، راجع به پيام رسانهاي چه ديدگاهي را ارائه ميدهد؟
-سپستراپ (1989) مينويسد: مسير ما از انتقال به پيامدهاي فرهنگي پيچيدهتر از آن است كه در فضاي بينالمللي انتظار ميرود. حتي با فرض همسانسازي (homogenization) پيامهاي رسانهاي به دليل مالكيت متمركز يا سوگيري غربي, امپرياليسم فرهنگي, قدرت مخاطبان را براي تفسير پيام بنا به محتواي شخصي آن و براي شكلدهي به معناي شخصي از پيام، انكار مينمايد(اسميت, 1990). همچنين استراوبار (1991) بر مبناي همين ايده, مفاهيم نظرية مخاطب فعال (Active Audience) و ترجيح انتخاب (preference) بين فرهنگها را براي ارائه توليدات رسانهاي منطقهاي يا ملي بكار ميگيرد.
-وي بر مبناي پژوهش و پيشبينيهاي پول (1977) و ريد (1976) ابراز ميدارد كه توليدكنندگان فرهنگي بومي, معمولاً رقابت را با توليدات آمريكايي شروع ميكنند و همزمان با افزايش اين توليدات و دسترس پذيري آنها, مخاطبان نيز به تدريج توليدات بومي يا منطقهاي را به توليدات بينالمللي ترجيح ميدهند. استراوبار براي پشتيباني از پيشبينيهاي پول, دو رويه پژوهشي را دنبال مينمايد: 1) پژوهش رضامندي (gratification) و كاربردها كه به مخاطبان, امكان گزينش (selectivity) ميدهد و 2) مشاركت فعال مخاطبان در تفسير محتواي رسانهها.
-انتقاد ديگر به بحث امپرياليسم فرهنگي در برابرسازي فرهنگ و مصرفگرايي (consumenism) و نيز در چشمپوشي از پيچيدگيهاي توسعه فرهنگي است. فرگوسن (1992) ميگويد: همسانسازي فرهنگي جهاني همچون يك افسانه, ميبايست يك اقتصاد فرهنگي جهاني را كه كاملاً نفوذ ملي يا منطقهاي يا بومي را رد ميكند فرض مسلم بگيرد.
-آپادوراي (1990) با توجه به مسير ناهمسان (Non-isomorphic) جريانهاي فرهنگي جهاني و پرسشهاي جديدي درمورد مدلهاي مركز- پيراموني به مفهومسازي تعامل ناهمسازها(Disjunction) يا روابط بين اين جريانها پرداخته است. به اعتقاد او جريان فرهنگي جهان در پنج بعد بوقوع پيوسته است: بعد قومي, بعد مالي, بعد فناوري, بعد رسانهاي, بعد عقيدتي.
-بعد قومي به جريان مردم (مهاجران, پناهندگان, توريستها و غيره) و تحرك فزاينده در سراسر جهان اشاره دارد./ بعد فناوري، جريان ماشيني اعم از سختافزار و نرمافزار را از طريق فرايندهاي توليد شركتهاي فرامليتي, شركتهاي ملي و دولتها مطرح مينمايد./ بعد مالي به جريان پول از طريق بازارهاي جاري و مبادلات موجود اشاره دارد./ بعد رسانهها، تصاوير و اطلاعات دريافتي از اشكال مختلف رسانهها و فناوريهاي تعاملي در حال رشد را طرح ميکند./ بعد عقيدتي نيز همچون بعد رسانهها, به جهتگيري تصويري ماهيت سياسي غالب ايدئولوژي ها و جريان آنها در سراسر جهان اشاره دارد. در مدل آپادوراي, هيچ مركز و پيرامون سنتي وجود ندارد.
- استراوبار براساس بحث پيشگفته از نظريه مركز- پيراموني, تئوريهاي جديدي را كه معتقدند فناوريهاي جديد عدم تعادل رسانهها يا جريانهاي اطلاعاتي اطراف جهان را تقويت كردهاند، مورد انتقاد قرار ميدهد. فناوري جديد اگرچه درها را بر روي سيل محصولات آمريكايي گشودهاند, اما محصولات ملي را نيز افزايش دادهاند؛ ... استراوبار همچنين نفوذ تأثيرات جهان اول در«كاهش هزينهها و افزايش انعطاف در فناوري تلويزيون» را پيشبيني كرده که ازجمله رشد كمي توليدات تلويزيوني در سراسر آمريكاي لاتين را درپي داشته است. وي همچنين بر اين باور است كه حتي صرفنظر از حالت «وابستگي» يا «عدم توازن» نيز توسعه در كشورهاي «پيراموني»، امكانپذير است.
þاينترنت به عنوان رسانه جمعي
-مك چسني (1996) به وجود دو گرايش متعارض حاكم بر US و رسانه و ارتباطات جهاني باور دارد. از يکسو، تمركز سريع شرکتهاي تجاري و بازاري شدن صنايع رسانهاي و از سوي ديگر توسعه جديد رايانهر و تكنولوژي ارتباطات ديجيتال, توان لازم براي كنترل ارتباطات در يك شيوه سلسله مراتبي سنتي را تضعيف كرده است. نمايشيترين توسعه درراستاي اين خطوط، اينترنت است كه ارتباطات انبوه رايانهاي ارزان، جهاني و دوسويه و نيز دسترسي به يك طيف غيرقابلتصور از اطلاعات را فراهم ميسازد.
-پژوهشگران ارتباط جمعي در گذشته نه فقط درمورد اينترنت بلكه درمورد ارتباطات رايانه محور نيز غافل و درعوض متمرکز بودهاند بر شکلهاي سنتي پخش و رسانههاي چاپي كه تناسب بسياري با مدلهاي پژوهشي موجود در حوزه تئوريهاي ارتباط جمعي. ( درواقع، فقدان نظريههاي جديد مانع انجام پژوهشهاي متناسب با اين نظريات شده و متقابلاً پژوهشهاي جديد نيز براساس نظريههاي موجود شکل گرفته است.)
-موريس و اوگان (1996) مدعياند يك تكنولوژي ارتباطي جديد نظير اينترنت فرصت مناسبي براي توسعه و پيشرفت فراهم آورده و نظريههاي ارتباط جمعي را از طريق طبيعت اصيل و سرشت اصليشان(Its very nature) تقويت کرده است. اينترنت جنبههاي سهگانة مدل ارتباطات جمعي سنتي: منبع- پيام- گيرنده را به بازي گرفته، بطوري که گاه آنها را به الگوهاي سنتي اضافه كرده و گاه نيز به آنها يك تركيب كاملاً جديد داده است.
-ارتباطات اينترنتي اشكال متعددي دارد: از صفحات وب در گسترة جهاني تا گروههاي كاربر شبكه موزيك عمومي. منبع پيامها در اينترنت ميتواند يك شخص يا يك گروه حرفهاي باشد. پيامها ميتوانند داستانهاي خبري ايجادشده توسط يك گزارشگر يا ويراستار باشند و يا داستانهايي که در يك دوره زماني طولاني توسط بسياري از مردم يا با گفتگوهاي ساده خلق ميشوند.گيرندگان يا مخاطبان پيامها نيزميتوانند يك فرد يا بطور بالقوه ميليونها نفر باشند و ضمنا"ممكن است نقش آنها از مخاطب به توليدكنندگان پيام تغيير يابد. اين ازجمله امتيازات اينترنت است كه مخاطب آن خود ميتواند يك توليدكننده پيام باشد.
امپرياليسم فرهنگي و اينترنت
امپرياليسم فرهنگي با توجه به تجربه, واقعيات و شهرت نمود فرهنگ آمريكا در اينترنت انكارناپذير است. 64/6 ميليون رايانة ميزبان در 1995 وجود داشتند و اين جمعيت از سال 1981 به اين طرف دو برابر شده است. 37/2 ميليون نفر از اين کاربران از 150 كشور مختلفاند كه نشانگر جهانيشدن اينترنت است. در 1994 شمار كاربران اينترنت در هر 1000 نفر, از 14 نفر در فنلاند تا 5/0 نفر در كره متغيير بوده است (کوئلچ و کلين، 1996). معمولاً 90% ترافيك جهاني اينترنت به زبان انگليسي است و اينها همه دليل معرفي اينترنت به عنوان جديدترين وشومترين عامل ( (Sinister facetامپرياليسم فرهنگي بوده است. همچنين اكثر وبسايتهاي جهان در آمريکا و به زبان انگليسي هستند. بيشتر نرمافزارها و اكثر موتورهاي جستجوگر نيز انگليسي زباناند (هرشلاگ، 1996). و همة اينها را آمريكا با سلطه فرهنگي خود بر اينترنت بدست آورده است. از اينرو آيا اينترنت منبع ديگري براي امپياليسم فرهنگي نيست؟ اکثر کشورها همين نگراني را دارند.
دو پرسش مهم اين تحقيق عبارتند از:
1-آيا اينترنت به منبع ديگري براي امپرياليسم فرهنگي تبديل خواهد شد؟ مهمترين تأثيرات اينترنت بر محيط چه خواهد بود؟
2-مزايا و محدوديتهاي پذيرش مباحث امپرياليسم فرهنگي در بررسي آثار اينترنت چيست؟
4مطالعات موردي
1-كره جنوبي
دولتي يا دانشگاهي بودن نيمي از كاربران اينترنت، آغاز خدمات اينترنتي از 1994 ، تصميم دولت مبني بر سانسور شبكه رايانهاي داخلي، نگراني فزاينده از دسترسي آشكار به موضوعات جنسي و ساير اطلاعات مضر به عنوان دليل سانسور، محافظه كارانه بودن بخشهايي از فرهنگ كره و نقش آن در شكلدهي به سبك زندگي در كره برغم صنعتي شدن فزاينده آن در عرصههاي اقتصادي (دورة گذار فرهنگي کره).
ظهور سانگ هاي لي, دختر 26 ساله كرهاي- آمريكايي در شماري از مجلات آمريكايي ويژة بزرگسالان و ايجاد يك عارضه فرهنگي جديد در مقابل فرهنگ سنتي كره از طريق اينترنت./ متولد پوسان كره، مهاجرت با خانواده در 8 سالگي به آمريكا، سه سال تحصيل در دانشگاه دولتي اوهايو و سپس كار به عنوان مدلي از يك كمپاني بزرگ در نيويورك در 1992 که موجب شهرت وي از طريق سايتهاي اينترنتي شد. تعداد زيادي از جوانان كرهاي ميتوانستند تصاوير عريان او را باوجود تحريم سايتهاي داخلي توسط دولت كره, در اينترنت ببينند. او به يك فوق ستاره در ميان جوانان تبديل شد و توانست حدود 6/0 ميليون دلار در طي يک ديدار 12 روزه از كشورش درآمد بدست آورد. اين نوع ترقي، بسيار استثنايي و با فرهنگ جنسيتي رايج كره ناسازگار بود. اصولا"چنين رخدادي بدون اينترنت نميتوانست در كرهجنوبي بوقوع بپيوندد.(وين، جولاي 1997)
برخي از انديشمندان و مقامات دولتي كره مدعياند كه اينترنت با سايتهاي فراوانش- عمدتاً از مبدا كشور هاي غربي- محتواي زيانباري را در خود جاي داده كه براي جايگزيني آن بايد اولويت را به فرهنگ سنتي داد.
2-فرانسه
فرانسه كشوري است با تعصب شديد نسبت به هويت فرهنگي خود که همواره با تلاشهايي كه در جهت تضعيف ويژگيهاي فرهنگياش در کنار گسترش فزاينده فرهنگ آمريكايي و زبان انگليسي انجام شده به مبارزه پرداخته است. فرانسه، گسترش فرهنگ آمريكايي را نماد امپرياليسم ميداند (سلن، 1996). 000ر420 كاربر فرانسوي اينترنت از کاربران ايتاليايي يا حتي سوئيسي نيز که جمعيتي حدود 10% فرانسه دارد كمتر است (جيوساني،1997). يکي از دلايل اين موضوع, وجود بزرگراه اطلاعاتي 12 سالة مينيتل (Minitel) است كه تقريباً 14 ميليون كاربر فرانسوي پژوهشهاي خود را با استفاده از آن انجام ميدهند.
فرانسه، اينترنت را آخرين و زيانبارترين شكل امپرياليسم فرهنگي آمريكا مدار ميداند و معمولاً با واژههايي چون بيفايده, پيچيده و ابزار ديگر امپرياليسم فرهنگي آمريكا آن را توصيف ميكند(همان). از نگاه برخي تودهها حفظ هويت فرهنگي ملي مهمترين انگيزة كنترل و اداره محتواي اينترنت است. سلاح ترجيحي فرانسه عليه امپرياليسم فرهنگي، وضع تعرفة ورود محصولات فرهنگي غيراروپايي (بخوانيد آمريكايي) است. ضمنا" قوانيني نيز براي حمايت از جايگاه زبان فرانسه در چند سال اخير وضع شده زيرا حفظ خلوص و يكپارچگي زبان فرانسوي به عنوان يك عنصر اساسي در حفظ هويت فرهنگي فرانسه به شمار ميآيد.
باتوجه به اينکه90% از ترافيك گسترده در اينترنت مربوط به زبان انگليسي است ريسك هويت فرهنگي فرانسه بقدري جدي است كه براي جلوگيري از تضعيف اين هويت, وضع قوانين كنترلکننده ضروري است.
× ديدگاههايي درمورد اينترنت که معتقد است کاربرد امپرياليسم فرهنگيغيرعملي و غيرضروري است :
1) با اينترنت, هيچ قدرت متمرکز و واحدي وجود ندارد, برخلاف تلويزيون, راديو و چاپ كه توليد، گزينش و انتشار اطلاعات در آنها توسط يك منبع با كنترل كامل انجام ميگيرد؛ اينترنت از اين لحاظ کاملا" تمركززداست. درنتيجه باوجود آنکه اكثر وبسايتها در آمريكا مستقرند اين بمعناي بقاي امپرياليسم فرهنگي نيست.
2) برخلاف بيشتر توليدات اطلاعرساني و تفريحي كه ابزار توليد آن در تملك كمپانيهاي معدود ولي بسيار قدرتمند است، در اينترنت هر كس يك ارتباطگر ((Communicator بالقوه ايدههاست. اين تنوع ساختار (heterarchy) به معناي آن است كه منبعي واحد و در نتيجه يكسانسازي پيامها، وجود ندارد. توان نشرفقط يك فرصت نظري نيست و اينترنت امکان برقراري ارتباط را برخلاف مدل ارتباطي «يک فرد با جمع»( (one to many بصورت «همه با همه» ( (any to many با گذر از يك مرز ورودي نسبتاً كوتاه فراهم ميکند (سلن، 1996)
3) اينترنت به مردم امكان ميدهد بدون هرگونه دغدغة جغرافيايي، در فرهنگ بومي خود سهيم باشند. ما نيز همچون شهروندان کشورهاي ديگر كه به اينترنت متصلاند, اينترنت را وسيلهاي جهت حفظ و تجليل از فرهنگ ميدانيم (براون، 1996).
4) گيرندگان يا بينندگان پيامها، منفعل((passive نيستند. آنها فعالانه اطلاعات و سرگرميها را جستجو ميكنند و نهايتا" اطلاعات موردنيازشان را از تينترنت بيرون ميکشند نه اينکه اطلاعات، خود را به آنها تحميل کنند.
5) همساني زباني((Linguistic Unifomity و همساني فرهنگي در اينترنت اجتنابناپذير نيست. زيرا اينترنت بيش از آنكه عامل امپرياليسم فرهنگي آمريكا باشد ميتواند به نوعي حافظ پديده تنوع فرهنگي ((Multiculturalism نيز به شمار آيد.
6) افزون بر اينها، كاربران هيچ اجباري براي ورود به ديگ جوشان (Melting pot) جهاني و پذيرش سلطه فرهنگ عام آمريكايي ندارند. ضمنا" منعي وجود ندارد که اتاقهاي گفتگوييا گروههاي خبري به زبانهاي ديگر نظير فرانسه ايجاد شود.... اگرچه زبان انگليسي در اينترنت, غالب است اما شرکتهاي نرمافزاري نيز نبايد از بازارهاي خارجي بزرگي چون فرانسه چشمپوشي کنند. البته, اينترنت آنقدر كه براي انگليسيزبانها مفيد و کاراست براي ساير زبانها قابليت استفاده ندارد اما امكانات استفاده کاربران ساير زبانها نيز به تدريج در حال ايجاد است (هرشلاگ، 1996).
از اين رو کشورهايي كه از كمرنگ شدن يا تضعيف هويت فرهنگي خود توسط اينترنت نگران هستند, ميتوانند توان خود را بر توليد و انتشار محصولات فرهنگي ويژة خويش و ايجاد اتاقهاي گفتگو و گروههاي خبري به زبان رسمي خود متمركز نمايند.
3-سنگاپور
اينترنت ابتدا به عنوان يک پروژة تحقيق و توسعه در دانشگاه ملي سنگاپور بکار گرفته و سپس در 1994 خصوصي شد. از هر سه خانه يكي رايانه دارد، تعداد كاربران رايانهاي در سال گذشته به 100هزار نفر يعني تا دو برابر افزايش يافت. تشويق يك برنامه دولتي براي اينكه هر خانواده بايد تا سال 2000 به شبكه اينترنت متصل بشود (روزنامه آمريکاي امروز،08/28/1997). ضرورت همراهسازي آن با سعي و تلاش يكسان براي محافظت زيرساختهاي فرهنگي كه به كشور امكان ميدهد تا امتيازات اين پيشگامي و پيشتازي را حفظ كند. (برلينگري، 1996). وضع مقررات جديد تأثيرگذار بر استفاده از اينترنت در 1996. تحت اين مقررات جديد، SBA سنگاپور برآن شد تا وبسايتهايي را كه به سنگاپور وارد ميشوند و برخي از آنها مخالف قانون سنگاپورند حذف كند و مجازاتهايي را براي مطالب سخيف, نادرست, هرزهنگاري و تهاجم نژادي و مذهبي تعيين نمايد. همچنين مقرر شد احزاب سياسي, گروههاي سياسي غير حزبي, گروههاي ديني و روزنامههاي الكترونيكي اقدام به اخذ مجوز نمايند.
سنگاپور كشوري آسيايي است كه به ارزشهاي جدي سنتگرايي و وفاداري خانوادگي را باور دارد و آنها را حفظ كرده است. ازاينرو هجوم ناگهاني هرزهنگاري و ارائة سبكهاي مختلف زندگي جايگزين (غربي) را آشکارا براي نسل جوان مضر و آسيبزا ميداند.
نتيجهگيري
- براي توضيح و تبيين مسائل جريان منحصر بفرد جهاني رسانهها ازجمله اينترنت, نظريه امپرياليسم فرهنگي ظاهرا" مفيد به نظر ميآيد. گرچه بدليل تفاوتهاي ساختاري ميان اينترنت و اشكال سنتي رسانههاي جمعي, كاربرد اين نظريه در مورد اينترنت مناسب نيست و درواقع، مباحثة امپرياليسم فرهنگي محدوديتهاي پژوهشي درمورد اينترنت و ساير رسانههاي الكترونيك دوسويه جديد را موجب شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . 1- آمار کاربران اينترنت درجهان : سال 2004: 934 ميليون نفر – پيشبيني سال 2005 : 07/1 ميليارد نفر ( نقل از استاد محترم درس)
2- آمار کاربران اينترنت در جهان اسلام و عرب به بيش از 25 ميليون نفر تا پايان سال 2005 خواهد رسيد. البته اين رقم دربرگيرنده 3/1 ميليارد مسلماني که در خارج از جهان عرب زندگي ميکنند (ازجمله ايران) نيست.( نقل از گري بانت، استاد دانشگاه ولز و نويسنده کتاب «اسلام در عصر ديجيتال» : http://www.ayaran.com/archives/003513.html)
3- آمار کاربران اينترنت در ايران به حدود ۵ ميليون کاربر در سال 1382 افزايش يافته وبا توجه به روند تصاعدى افزايش تعداد کاربران اينترنت در کشور ، رسيدن به رقم ۱۵ ميليون نفر تا پايان 1383 دور از انتظار نيست ( نقل از مشاور وزيرICT ايران در: http://www.itna.ir/archives/news/000412.php) و پيشبيني رقم ۱۵ ميليون نفر در سال ۲۰۰۵نيز وجود دارد ( نقل از : http://news.gooya.com/technology/archives/001912.php) - مترجم
نظرخواهی
نظر شما چيست؟include("http://linkdoni.com/powerby.html") ; ?>