نسبت جامعه ایرانی با کتاب بسیار ناچیز است وبرای پی بردن به این واقعیت کافی است آمار جمعیت کشور را با شمارگان کتاب ها مقایسه کنیم ،وقتی تیراژ کتاب به سختی به دوهزار نسخه می رسد باید این واقعیت را قبول کرد که دایره منتسبین به کتاب  در جامعه 76 میلیونی ایران محدود به نویسنده ،مترجم ،ناشر ،مراکزفروش کتاب ،منتقدان ،خبرنگاران حوزه نشر و مسولان دولتی این بخش است.



اگر نگاهی آسیب شناسانه به وضعیت رسانه در کشورداشته باشیم مشکلات و معضلات زیادی را خواهیم دید ،اماشاید بزرگترین مشکل رسانه های کشور، نبود شفافیت در درآمدهای آن ها باشد بخش زیادی از رسانه ها دولتی هستند


یک باور قدیمی؛ رسانه مساوی است با قدرت

22 October 2013 ساعت 02:10

یک باور قدیمی که به نظرم بیشتر مدیران کشورمان نیز به آن ایمان دارند این است که رسانه مساوی است با قدرت.

در واقع این تفکر از رهبران مذهبی در کلیسا نشات گرفته است و تاکنون در جوامع گوناگون با ضعف و قدرت متفاوتی برقرار است.
اما نکته اینجاست که رسانه مساوی نیست با قدرت. بلکه رسانه خوب مساوی است با قدرت.
به عبارت دیگر اگر رسانه ای داشته باشیم که به هر دلیلی نتوانیم مخاطب مناسبی را چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت برای آن رسانه پیدا کنیم، بنابراین رسانه مذکور هیچ نسبتی با قدرت برقرار نخواهد کرد.
این یعنی تلف کردن وقت، انرژی و هزینه.
پس آگاه باشید رسانه خوب مساوی است با قدرت.
تاکید دیگر هم دارم که لزوما کمیت مخاطب کافی نیست برای معادل دانستن آن رسانه با قدرت. بلکه کیفیت مخاطب نیز اثرگذار است.
چراکه در عصر حاضر مخاطب از منفعل به صورت فعال درآمده و هرچه رسانه منشتر کند را قبول نمی کند. هرچند اقدام به خواندن آن شاید بکند اما تغییر عقیده یا عملی را هر مطلب رسانه در پی نخواهد داشت.
به زبان ساده تر اینکه اگر هر رسانه هر مطلبی چه درست و چه غلط را منتشر کنند، مخاطب آن را به راحتی قبول نمی کند. حال می خواهد مخاطب تهرانی باشد، یا مخاطب همدانی و یا مخاطب کیشی.
این بحث ادامه همان پند پژوهشگری است که اینجا آن را مطرح کردم.
به همین دلیل است که در انتخابات اگر ۳۰۰ سایت، روزنامه مطلبت را منتشر کنند و شهر را پرکنی از تراکت و اعلامیه و رادیو و تلویزیون صدا و تصویر تو را بیشتر از بقیه پخش کنند و بیشتر مسوولان مجلس و غیرمجلس از تو حمایت کنند، باز مخاطب فعال همانی می کند که به آن اعتقاد دارد.
برای این مدعای خود مثال زدنی زیاد دارم که فعلا بماند برای بعد. شاید زمان بعدی که نطقم بازتر شد.