سایت تخصصی علوم ارتباطات

 


دانشجویان ارتباطات

« تئوري‌ها و مباني تحولات تحقيقي رسانه‌ها | صفحه اصلی | آموزش عالي و گذار به جامعه مبتني بر دانايي »

صفحه اول » بانک مقالات

جهان شبكه اي و آينده رسانه ها؛ نگاهي از منظر مطالعات فرهنگي

نويسنده:هادي خانيكي
منبع:خردنامه همشهري شماره ۳۵ . آذرماه 1383

يكم: جهان آينده جهاني شبكه اي است، مجموعه اي به هم پيوسته از ويژگي هاي فرهنگي كه بي مركز، در هم تنيده و چند وجهي است. در دنياي شبكه اي، هويت سرچشمه معنا و تجربه است. اما منابع هويت ساز دگرگون شده اند. مكان، فضا، زمان، فرهنگ، جامعه و دولت (state)، در مقياس با گذشته نقش هايي متفاوت دارند. سرزمين زدايي ناشي از جهاني شدن( نامكاني)، مرز گريزي فضاها (در هم آميختگي) فشردگي زمان (دنياي بي زمان)، سنتي تر شدن فرهنگ (گفت و گوي فرهنگي)، تعدد مراجع اجتماعي (چند پارگي) و كاهش نقش هويت ساز دولت ها (غير رسمي تر شدن هويت) از جمله رويدادهاي پيش روست.
دوم: جهان پيش رو، جهاني با جهان هاي بي شمار است و ماهيتي فرهنگي، چندوجهي و تمدني دارد. پس آن را نمي توان به عرصه سياست تنزل داد. «تنوع» ويژگي بارز دنياي پيش روست، اما تناقض نماي «جهاني شدن» و «بومي بودن» به روشني در آن مشهود است. پس مي توان گفت فرآيند جهاني شدن «خاص گرايي» فرهنگي را نيز در پي دارد. جهاني شدن نقطه همگن ساختن نيست؛ به چالش كشيدن وضع سنتي و در عين حال به زبان آوردن حاشيه ها نيز هست.
سوم: در عرصه فرهنگي بايد بازيگر فعال بود، نه در برابر هم كه با همديگر. در دنياي متعامل فرهنگي نه مي توان مصرف كننده و تماشاچي صرف بود و نه محال انديش و بر هم زننده بازي. بايد قدرت گفت و گو و حضور در عرصه هاي فراتر از دولت (تمدني) و فروتر از دولت (جامعه مدني) را يافت. توسعه «جامعه اطلاعاتي و ارتباطي» با خصلت مردم گرا و فراگير مي تواند بخشي از اين رويكرد باشد. ما در حال گذار پرشتاب از يك تحول تاريخي هستيم: تحول در شيوه زندگي، يادگيري، كار، ارتباطات و اقتصاد. پس نه منفعلانه بلكه به عنوان سازندگان سرنوشت و با هندسه معرفتي جديد بايد عمل كنيم. بيانيه «اصول اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي» در آذر ماه ۱۳۸۲ سند مهمي براي توجه در اين باب است.
چهارم: رسانه ها نه در حاشيه كه در متن اين دگرگوني هاي پرشتابند. رسانه هايي موفق اند كه دنياي چند شالوده اي، چند منبعي و متنوع را به رسميت بشناسند و در صدد ايجاد فضاي تك ساحتي نباشند. نقش رسانه ها تنوع بخشيدن به فرهنگ و تكيه بر هويت مشروعيت بخش است. هويت را نمي توان در گفتمان هاي رسمي پي گرفت و «رسمي» كرد. هويت، اصلي ترين سرچشمه معناست كه ريشه در دل تاريخ، فرهنگ و زبان يك ملت دارد، اگر رسانه اي خود را با كنش هاي هويتي سازگار كرد مي ماند و اگر خواست هويت سازي كند، بيشتر «هويت مقاومت» مي سازد.
پنجم: مسأله مهم رسانه هاي آينده، تأمل در «فهم ارتباطي» و «توانش ارتباطي» است. فهم ارتباطي بر فهم گفت و شنود متكي است و با فاصله گرفتن از ارتباطات يك سويه و گوينده مدار شكل مي گيرد. توانش ارتباطي نيز برخورداري از قدرت فرهنگي در ارتباط با جهان پيرامون و دنياي چند ذهني و چند منبعي است. توانش ارتباطي، فراتر از تكنيك رسانه اي و توانايي زبان ارتباط با جهان پيرامون و دنياي چند ذهني و چند منبعي است. توانش ارتباطي، فراتر از تكنيك رسانه اي است و توانايي زبان ارتباطي با بالابردن امكان و توان «شنيدن» همراه است. در «دنياي رسانه اي شده» بايد به ساز و كارهاي ارتباطي انديشيد كه به جاي «وجه مجازي واقعيت» بتواند به «عينيت گرايي» توجه كند و اين ميسر نيست مگر از طريق ارتباطات «گفت و گويي و مخاطب مدار».
ششم: مسأله فهم ارتباطي ما چيست؟ آهنگ رشد تكنولوژي ارتباطي در چند دهه اخير چنان سريع بوده است كه اثرات اجتماعي و فرهنگي آن در بسياري موارد هنوز مبهم و ناشناخته است. گذار از يك نظام ارتباط شفاهي به يك نظام ارتباط چند رسانه اي، بدون گذشتن از مرحله ارتباط نوشتاري مسائل خاص خود را به دنبال خواهد داشت. سواد ديداري در برابر سواد نوشتاري، تورم تصاعدي انتظارات در برابر آگاهي بر مسئوليت هاي اجتماعي و ميهني، كشش به سوي شهرها در برابر امكان دسترسي به منابع فرهنگي در نقاط دور افتاده برخي از اثرات متضاد رسانه ها هستند. اين حكايت هم چنان باقي است.
هفتم: تغيير جدي در الگوي مصرف رسانه اي جامعه، چالش مهم پيش روست. بهره گيري گسترده از شبكه ها و ماهواره ها و آسيب پذيري اعتماد اجتماعي به رسانه ها از جمله مسايل اين چالش كنوني است. رسانه ها آن گاه رسانه اند كه از «اعتبار منبع» و «اعتماد سياسي» برخوردار باشند. اين مسأله در حدي اهميت دارد كه مي توان گفت حتي رسانه هاي بزرگ و فراگير اگر متكي بر اعتماد عمومي نباشند، در برابر رسانه هاي كوچك ناتوان مي شوند. در صورتي كه اعتماد سياسي به رسانه ها نباشد، توسعه كمي رسانه ها نيز نتيجه اي جز توسعه بي اعتمادي ندارد. اعتماد، به ويژه اعتماد سياسي، براساس ارتباطات «مشاركت جويانه» و «حقوق مدار» شكل مي گيرد. اين ارتباطي دو سويه و نيازجويانه، نه يك سويه و كنترلي است.
هشتم: مهم ترين راهبرد پيش رو، «توسعه براي ارتباطات» است: پيش برد ارتباطات مردم سالار مستقل از قدرت و متكي بر گفت و گو ميان دولت و جامعه مدني. توجه به اين راهبرد براي آينده بيش از دو وجه ديگر توسعه ارتباطي اهميت دارد. توسعه ارتباطات يعني ظرفيت مجازي نظام ارتباطي، و توسعه به وسيله ارتباطات يعني به كارگيري ظرفيت هاي ارتباطي در جهت ارائه خدمات آموزشي، اجتماعي و اقتصادي (آموزش از راه دور، خدمات الكترونيك) كه لازم، اما ناكافي اند. بايد به رفع اختلال هاي ارتباطي و اغتشاش هاي معرفتي و فرهنگي در جامعه در حال گذار انديشيد كه تجربه عبور از مراحل فشرده و درهم تنيده سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ارتباطي در آن واحد است. اين يعني حل خردمندانه چالش هاي نو، نه چشم فروبستن بر آنها و نه دامن زدن به آنها. فرصت و تهديد پيش روي ما، نحوه رويارويي ما با اين مهم است.

ertebatat | شنبه ۱ مردادماه ۱۳۸۴ ساعت ۰۴:۱۴ | نظرخواهی (0)

نظرخواهی

نظر شما چيست؟




Remember Me?

(you may use HTML tags for style)